توضيح مكتب هاي اجتماعي به زباني ساده!

۱۲ مرداد ۱۳۹۰

توضيح مكتب هاي اجتماعي به زباني ساده!

 

فمينيسم: دو گاو داريد. حق نداريد شير گاو ماده را بدوشيد.

ناسيوناليسم: دو گاو داريد،به خاطر منافع ملتتان از سود دوشيدن گاو ها صرف نظر ميكنيد.

سوسياليسم: دو گاو داريد. يكي را نگه مي‌داريد. ديگري را به همسايه خود مي‌دهيد.

كمونيسم: دو گاو داريد. دولت هر دوي آنها را مي‌گيرد تا شما و همسايه‌تان را در شيرش شريك كند.

فاشيسم: دو گاو داريد. شير را به دولت مي‌دهيد. دولت آن را به شما مي‌فروشد.

كاپيتاليسم: دو گاو داريد. هر دوي آنها را مي‌دوشيد. شيرها را بر زمين مي‌ريزيد تا قيمتها همچنان بالا بماند.

نازيسم: دو گاو داريد. دولت به سوي شما تيراندازي مي‌كند و هر دو گاو را مي‌گيرد.

آنارشيسم: دو گاو داريد. گاوها شما را مي‌كشند و همديگر را مي‌دوشند.

ساديسم: دوگاو داريد. به هر دوي آنها تيراندازي مي‌كنيد و خودتان را در ميان ظرف شيرها مي‌اندازيد.

آپارتايد: دو گاو داريد. شير گاو سياه را به گاو سفيد مي‌دهيد ولي گاو سفيد را نمي‌دوشيد.

دولت مرفه: دو گاو داريد. آنها را مي‌دوشيد و بعد شيرشان را به خودشان مي‌دهيد تا بنوشند.

بوروكراسي: دو گاو داريد. براي تهيه شناسنامه آنها هفده فرم را در سه نسخه پر مي‌كنيد ولي وقت نداريد شير آنها را بدوشيد.

سازمان ملل: دو گاو داريد. فرانسه شما را از دوشيدن آنها وتو مي‌كند. آمريكا و انگليس گاوها را از شير دادن به شما وتو مي‌كنند. نيوزلند راي ممتنع مي‌دهد.

ليبراليسم: دو گاو داريد. آنها را نمي‌دوشيد چون آزاديشان محدود مي‌شود.

دموكراسي مطلق: دو گاو داريد. از همسايه‌ها راي مي‌گيريد كه آنها را بدوشيد يا نه.

ايده آليسم: دو گاو داريد. ازدواج مي‌كنيد. همسر شما آنها را مي‌دوشد.

رئاليسم: دو گاو داريد. ازدواج مي‌كنيد. اما هنوز هم خودتان آنها را مي‌دوشيد.

متحجريسم: دو گاو داريد. زشت است شير گاو ماده را بدوشيد.

پان فارسيسم: دو گار داريد،با افتخار بسيار آن ها را مي دوشيد، زيرا بر اين باوريد كه  دستگاه شير دوشي از اختراعات هخامنشيان بوده است.

پان ايرانيسم: دو گاو داريد، اما گاو هاي همسايه هايتان را هم مال خودتان ميدانيد، زيرا معتقديد اين گاو ها طي قرار داد هايي ننگين در زمان پدر بزرگ توركتان از شما گرفته شده اند و بايد به شما بازگردانده شوند.

فارس گرايي: دو گاو داريد، آن ها را به همسايه ي فارس خود هديه ميدهيد.

ايران گرايي: دو گاو داريد، همسايه ي فارستان آن ها را از شما مي دزدد، اما به خاطر منافع  ايران اعتراضي نميكنيد.

مان قورديسم: دو گاو داريد، آن ها را ميكشيد و خودتان هم تا آخر عمر به عنوان  برده براي همسايتان كار ميكنيد.

پان توركيسم: دو گاو داريد، بر روي آن ها اسم توركي ميگذاريد، همسايه ي فارستان شما را به پان تورك بودن متهم مي كند.

تجزيه طلبي: درباره ي حق گاو ها در ((ماما))  كردن به روش دلخواه خودشان صحبت مي كنيد، در نظر همسايه ي فارستان يك تجزيه طلب هستيد.

 

يازار: بوزكورت

 



بؤلوم : آزربايجان یازار : bozkurt 1 باخیش

از روح باكري و شهداي آزربايجان خجالت بكشيد.

۲۶ تير ۱۳۹۰

ده نمكي در اخراجي هاي ۳ ملت تورك آذربايجان را مردماني ترسو ، دروغگو ، فرصت طلب ، خرافاتي ، هوسران بچه زا ، عقب مانده ، تفريح براي ديگران و ... به تصوير كشيده است. عجب دردي است!

 

ملت آذربايجان حتما فيلم اخراجي هاي ۳ را ببيند

 آقاي ده نمكي ، ما كه هيچ! ، حداقل به باور خودت از روح باكري و شهداي آذربايجان خجالت بكشيد

هنر و شاخه هاي آن چون سينما بازتاب تفكر ، انديشه ، جهان بيني و ... ملتي است كه به نام ، زبان و فرهنگ او محصولي توليد و در معرض ديد افكار عمومي در داخل كشور و خارج از آن قرار مي گيرد. اين محصول مي تواند نشان دهنده آرمان ها و توجه به كرامت انساني آن ملت باشد و نشان دهنده فرهنگي باشد كه به عنوان فرهنگ غالب در يك كشور نقش ايفا مي كند. اما اين نقش ايفا كردن يك فرهنگ غالب در يك كشور چند مليتي چون ايران بايد طوري باشد كه قدرت آن فرهنگ را به نمايش بگذارد نه ضعف آن را كه با تخريب و حمله به تمدن و فرهنگ و زبان ملل ديگر و تحقير آن براي خود جايگاه به وجود آورد. جايگاهي كه بي هويتي و بي ارزشي و نگاه شوونيستي و در شرايط حاد ، نژاد پرستي يا فاشيسم را به نمايش بگذارد. سينما بهترين گزينه براي عيان شدن چنين نگاه هايي در يك كشور چند مليتي است.

از اوايل سال ۱۳۹۰ شمسي فيلمي در سينماهاي ايران اكران شد كه هواداراني از يك طيف فكري و فرهنگي جامعه آن را در چارچوب ارزش هاي مورد قبول خود مي پسنديد و حمايت مي كرد. اين در حالي بود كه طيف هاي ديگري نه تنها در تلاش بودند به خاطر لج يا اعتراض اجتماعي آن را تحريم نمايند كه رقيبي نيز بر آن معرفي كنند.

اخراجي هاي 3 به كارگرداني و نويسندگي شخصي بنام مسعود ده نمكي ادامه سلسله وار ۱ و ۲ آن اخيرا وارد شبكه توزيع و نمايش خانگي شده است. اينكه چرا اين نوشته بعد از نزديك به ۴ ماه از اكران اين فيلم نوشته مي شود عدم رويت آن توسط نويسنده در مدت نمايش در سينماها بود و ديدن اتفاقي آن به لطف مجاني رسيدنش به دستش مي باشد.

ده نمكي كسي است كه پله هاي تجربه و انتخاب را در اين كشور از هر حيث به خوبي بالا آمده و با توجه به نگاه ويژه آن به نسلي كه درگير جنگ بوده ، بيمه حمايتي و مصونيت فرهنگي - سياسي خاصي را به نام خود كرده است كه مي تواند پا را بر روي بسياري از خطوط قرمز فكري و باوري ، گذاشته و به شكستن برخي تابوهاي تصويري اقدام كند.

آهنگ ها و ترانه هايي كه استفاده از آن در اخراجي ها مجاز و براي امثالي مثل من و نسل من چنانچه در ماشين و در خيابان گوش داده شود و اندكي ولوم بالا داشته باشد غير مجاز و به جرم آلودگي صوتي به خواباندن يك هفته اي ماشين در پاركينگ و طي مراحل قانوني از كلانتري تا شوراي حل اختلاف را به ارمغان مي آورد.

مصونيتي كه ده نمكي از بابت چساباندن خود به طيف نسلي از آدم هايي كه هزينه هاي جنگ ۸ ساله با عراق را پرداخت كرده اند و خود را صاحب كشور و هر آنچه كه هست مي دانند! ، از او تريبوني براي فرياد زدن و حق خواهي بيشتر براي آن نسل فراهم آورده است. نسلي كه در هر يك از پلان ها تصويري طلب كارانه خود را به بيننده مي كوبد كه شما وام دار و بدهكار اين نسل هستيد و بايد اداي حق را به جا آورديد. نسلي كه به عنوان طلب كار به مخاطب حمله مي كند و هر آنچه را مي كند و هر آنچه را كه به عنوان امتياز در دست دارد و به او ارايه مي شود موجه جلوه مي نمايد. موجه اي كه هنوز افرادي از نسل هاي جنگ هاي پيشين ايران نظير چالدران ، جنگ هاي ايران و روسيه دوره قاجار و ... زنده اند و هزينه هاي پرداختي به آن را به ياد مي آورند و دم نمي زنند.

ده نمكي در اخراجي هاي ۳ ، نگاهي را با نشان دادن ۳ طيف فكري به نمايش گذاشته است كه نياز به تامل و بازبيني خاصي دارد كه شايد تا كنون به خاطر جايگاه او و حاميانش كسي به اين موضوع توجه نكرده و يا علنا بروز نداده است:

۱- حاج دكتر صالح گرينوف؛ نامزدي كه ريشه تورك آذربايجاني دارد و نسلش به قاجار مي رسد.

۲- مهندس اكبر دباغ؛ نامزدي كه در دوران بحران از كشور فرار كرده و به هوسراني و ... مشغول بوده است.

۳- سيدمرتضي هاشمي؛ نامزدي كه تمام و كمال ، آن كسي است كه دلسوز مملكت  و از نسلي كه براي جنگ هزينه كرده است.

روند فيلم و معرفي نامزدها و نحوه فعاليت ايشان از اول ، طيف خاصي از جريان هاي فكري موجود در جامعه كنوني ايران را به نمايش مي گذارد! ، به خصوص با رنگ هايي كه انتخاب و نمايش داده مي شود و كنايه از وقايعي است كه در انتخابات ۸۸ رياست جمهوري ديده شد. نمايشي كه در آن نسل كنوني كشور يعني من و امثال من به دنبال رقص ، مشروبات و مخدرات ، مسايل جنسي و روابط آزادانه بين دختر و پسر هستند و به هيچ چيز ديگري به غير از اين مسايل فكر نمي كنند ، باور ندارند و حتي در مخيله يشان نمي گنجد. نسلي كه فيلم اعتراف مي كند كه تنها ابزاري است براي گرم كردن بازار انتخابات و مشروع جلوه دادن آن سه طيف. طيفي كه احساس و خواسته هاي نسل كنوني جامعه پشيزي برايشان ارزش ندارد.

ده نمكي ديگاهي را راجع به ساير ملل ساكن در ايران به خصوص ملت تورك آذربايجان توسط فيلم اخراجي هاي 3 به نمايش مي گذارد كه از روزي كه رضاخان به قدرت رسيد توسط پان فارسيست ها با سياست " يك ملت ، يك زبان و يك فرهنگ " تاكنون در سياست هاي فرهنگي تلويزيوني و سينمايي اجرا و دنبال شده و اخيرا با پيشنهاد واحد پول " پارسي " خود را دوباره عيان كرده است.

او سياست حقير و ترسو جلوه دادن ، دروغگو و حقه باز ، هوسران و عياش ، افرادي كه فقط به دنبال توليد مثل و بچه زايي هستند ، كفتر باز ، فيلم باز و ارازل و اوباش كه گنجينه يشان پنجه بوكس هايشان است و كاري به غير شالاتان بازي ندارند با ايفاي نقش اكبر عبدي و شخصيت شريفي نيا براي توركان آذربايجان ايران به نمايش مي گذارد. شريفي نيا يا حاجي گرينوف كه يك تورك است براي رسيدن به قدرت و بردن انتخابات به هر كاري رو مي آورد ، از تحريف تاريخ جنگ و جايگاه خود گرفته تا توسل مادرش به جادو جنبل.

ده نمكي با اين كار نه تنها سربازان آذربايجاني جنگ ايران و عراق را افرادي شارلاتان و فرصت طلب معرفي مي كند بلكه خود دست به تحريف و توهين باور نكردني در طيف همسنگران خود در قالب لشگر عاشور ، تيپ حضرت عباس ، لشكر محمد رسوالله آذربايجان و ... مي زند كه به خود زني و تصويه حساب قومي نزديك است تا دلسوزي.

ده نمكي تا آخر فيلم اين نكته را مي خواهد به طيف نسل كنوني نشان دهد كه هنوز حرف هاي زيادي را براي نسل جديد نگفته است نسلي كه بايد بيشتر بداند.

آقاي ده نمكي قسمتي از آن نسل ؛ نسل من است از آذربايجان ، نسلي كه هواداران آقاي گرينوف را خر سوار نشان داده اي ، اين يعني دنبال كردن همان سياستي كه جوك مي ساخت و تورك خر مي گفت ، نسلي كه امروز خواسته هايش را به خاطر فضاي بسته فرهنگي و رسانه اي موجود توسط تيم تيراختور در استاديوم سهند فرياد مي زند. راستش را بگو: براي نسل امروز آذربايجان چه نقشه ها كشيده ايد كه تا كنون نتوانسته ايد همه آن را به طور كامل براي ايشان بيان كنيد؟!

آقاي ده نمكي حداقل اگر يه كمي به آنچه كه در تيزر آخر فيلمت با ترانه مي خواني باور داشتي از روح باكري ها خجالت مي كشيدي و به خاطر پول ، چنين توهين ها و تحقير هايي را در حق ملت بزرگ آذربايجان كه خدمت و خدماتشان در تاريخ بر سرزمين ايران پوشيده نيست روا نمي داشتي!... حقيقتا كه حرف هاي زيادي است كه گفته نشده است و بايد گفته شود ... شايد اين بار در ساير فيلم هايت شفاف تر عيان شود تا نسل كنوني بهتر بفهمند آنچه را كه بايد بفهمد و بداند.

 



بؤلوم : آزربايجان یازار : bozkurt 2 باخیش

تغييرقانون اساسي درمراكش و رسمي شدن زبان آمازيق دركنارزبان عربي

۲۵ تير ۱۳۹۰


روز اول ژوئن 2011 مردم مراكش به رفراندوم تغيير قانون اساسي راي دادند . از سي و دو ميليون نفر مراكشي 5/19 ميليون نفرواجدشرايط راي دادن هستند كه ازاين عده 13 ميليون نفر كارت انتخابات گرفته بودند و 72 در صد از آنان درانتخابات شركت كردند و 98 درصد از شركت كنندگان به تغييرات پيشنهادي راي مثبت دادند . پنج حزب كوچك چپ و اسلامي و فعالين جنبش 20 فوريه رفراندوم را تحريم كرده بودند زيرامعتقدند كه اختيارات شاه دراين قانون فوق العاده زياد است آنها مي گويند ، شاه بايد سلطنت كند نه حكومت .(1)

 

جنبش دموكراسي خواهي درخاورميانه كه با آغاز سال 2011 عموميت يافت درهمه كشورها بيكسان پيش نرفت و برخورد رهبران كشورهاي عرب با اين جنبش نيز گاهي دورانديشانه وگاهي بي خردانه بوده است اين جنبش كه بهار عرب نام گرفته همچنان درحال گشودن مرزهاي جديد است وازتغييرات سياسي فراترمي رود وعرصه هاي فرهنگي واجتماعي را دگرگون مي سازد كه يكي ازبهترين نمونه هاي پيشرفت صلح آميزآن دركشورمراكش است .

 

 درمراكش ازبيستم فوريه 2011 يك خيزش عمومي متاثرازانقلابات تونس ومصرشروع شد كه تركيب شركت كنندگان آن ازجوانان مبارزاينترنتي گرفته تا چپ افراطي وبخشي از روشنفكران را دربرمي گرفت اما استخوانبندي حركتي كه عنوان «20 فوريه» را براي خودحفظ كرد بربرهاي مراكش تشكيل مي دادند كه خواهان رسميت يافتن زبان مادري خود يعني زبان «آمازيق » بودند . حزب متحد آمازيق ها كه بصورت مسالمت آميزمبارزه مي كند بهارعرب راغنيمت شمرد ويكي ازخواسته هاي تاريخي بربرهاي مراكش رابه خواست اصلي شركت كنندگان درجنبش 20 فوريه تبديل كرد و خواهان تغيير ريشه اي قانون اساسي و رسمي شدن زبان «آمازيق» گرديد وپادشاه 48 ساله مراكش ملك محمد ششم كه جانشين پدرش ملك حسن دوم شده ودوازده سال است درمراكش حكومت ميكند در9 مارس اعلام كرد كه صداي مردم مراكش را شنيده است وآماده است قانون اساسي را تغيير دهد .

 

محمد ششم دريكي ازمصاحبه هايش گفت كه خواهان تبديل مراكش به دموكراسي پارلماني سلطنتي نظيرانگستان است وي همچنين درمصاحبه با روزنامه واشنگتن پست مي گويد كه دوازده سال بود من بفكراصلاحات اساسي در مراكش بودم وبهارعرب اين فرصت را به من داد تا آرزوي خود را برآورده سازم .

محمد ششم ضمن جواب دادن به خواست مردمش ،مشروعيت خود راتقويت مي كند و پايه هاي حكومتش را نيز مستحكم مي سازد .اجداد  خانواده سلطنتي مراكش ازقرن سيزدهم درقدرت هستند وازخانواده بني هاشم ومتصل به خانواده پيغمبراسلام مي باشند كه ازاين طريق رهبرمذهبي مراكشي ها نيز محسوب مي شوند. درضمن مراكش تنها كشورغرب آفريقاست كه از قرن هفتم ميلادي ساختارحكومت مركزي داشته است. محمد ششم مقام پادشاهي فرماندهي كل قواو حق نظارت بردولت را حفظ ميكند ودرعين حال شخص شاه كه درقانون اساسي قبلي مقدس بود وكسي حق انتقاد ازاورانداشت درقانون جديد كلمه مقدس حذف شده وپادشاه انتقاد پذيرشده است نخست وزيرنيز بايدازطرف حزبي كه درانتخابات اكثريت را بدست آورده است انتخاب شود وقدرت اجرائي دردست نخست وزيرخواهد بودوحق انحلال پارلمان راخواهد داشت .(2)

تغييرات قانون اساسي عليرغم كاستي هائي كه دارد در نوع خود يك گام بلند بسوي دموكراسي است در قانون جديد كه در 180 ماده و چهارده فصل تنظيم شده حق زندگي براي همه برسميت شناخته شده كه معني حقوقي آن اينست كه حكم اعدام در مراكش لغو مي شود . در باره حقوق شهروندي ، برابري زنان با مردان ، رعايت حقوق بشرو حقوق مليت ها ، قوانين بين المللي به سنن و قوانين داخلي اولويت دارند يعني تمام قوانين عام بين المللي بدون عنوان كردن انطباق آنها با قوانين داخلي و دين وسنت قبول هستند.

 

اما تغييراصلي درقانون اساسي جديد كه درنوع خود انقلابي است كه زلزله سياسي درشمال آفريقا ايجاد خواهد كرد به تعريف هويت كشورمراكش وتركيب ملي آن مربوط است . برطبق قانون اساسي جديد كشورمراكش كثيرالملله وچند فرهنگي تعريف مي شود كه ازعرب ها ، اندلسي ها ، بربر ها ، حسني هاي صحرا ، يهوديان ، آفريقائي ها ومديترانه اي ها تشكيل شده است و زبان آمازيق ( زبان بربرها) همراه با زبان عربي زبان رسمي مراكش مي شود . ترجمه عين ماده قانوني كه هويت مراكش را تعريف مي كند بقرار زير مي باشد:

 

« مراكش هويت متكثر دارد وازهمزيستي اعضاي تشكيل دهنده اش ، عرب اسلامي ،آمازيق، حسني صحرائي بوجود آمده وبافرهنگ آفريقائي ، اندلسي ،عبري ومديترانه اي غني شده است، عربي وآمازيق دوزبان رسمي كشور هستند » (3)

 

اصلاحات درقانون اساسي درجامعه مراكش ازطرف اكثريت پذيرفته شده و عموم آنراتائيد كرده اند ولي بخش مرفه جامعه مخالف آن بوده اند زيرا مي ترسند كه اين اصلاحات نظام سياسي مراكش را بي ثبات كند ونهايتا به انقراض سلطنت منجرگرددو منطقه اي كردن قدرت سياسي تماميت ارضي را بخطر بياندازد اما راديكال ها ومخالفان مي گويند محمد ششم همه چيز راداده تا هيچ چيزندهد.او همچنان اهرم هاي اصلي قدرت را در دست خود دارد. او كليد دولت را به نخست وزير داده ولي شاه كليد را در جيب خود نگهداشته است . (4)

 

حزب عدالت و پيشرفت كه حزب اسلاميون مراكش است ضمن قبول تغييرات قانون اساسي مخالف رسميت زبان آمازيق است زيرامعتقد است كه اگرآمازيق رسمي شود زبان عربي تضعيف مي شود . يكي ازصاحبنظران مراكشي درپاريس به صاحب اين قلم گفت :« كساني كه به بهانه هاي ديني ويا ناسيوناليستي با رسمي شدن زبان آمازيق مخالفت مي كنند درعمل خودشان فرزندان خود را به مدارس فرانسه زبان مي فرستند يعني به زبان عربي نيزارزش قائل نيستند ».

در پيش نويس اوليه تغييرات قانون اساسي آزادي وجدان قيد شده بود اما دريغ كه با فشار حزب عدالت و پيشرفت حذف شد .آزادي وجدان اگر قانوني شود راه را به حق تغيير دين براي افراد باز مي كند و نداشتن دين را نيزحق طبيعي مي داند كه از پايه هاي اصلي مدرنيته است ولي متاسفانه اسلاميون آنرا قبول ندارند.

 

تاثيرات بيروني اصلاحات قانون اساسي درهمه كشورهاي منطقه كه حكومت هاي متمركز دارند محسوس خواهد بود و بيش ازهمه درالجزايرتاثير سياسي خواهد داشت زيراشش ميليون نفرازمردم الجزايربزبان آمازيق حرف ميزنند ويك جنبش ملي بسيارقدرتمند درميان كابيلي هاي الجزايروجود داردكه خواهان خودمختاري ورسمي شدن زبانشان هستند ودراين راه قربانيان زيادي داده اند همچنين مراكش والجزايردرمورد صحراي غربي با هم اختلاف دارند و مراكش بابرسميت شناختن موجوديت ملت صحراي غربي وكثيرالملله اعلام كردن مراكش وايجاد سيستم عدم تمركز قدرت سياسي ، دست الجزاير را درصحراي غربي مي بندد.دراين قانون اختيارات كامل به مناطق داده مي شود و رژيوناليسم به رسميت شناخته مي شود .

 

كليه كشورهائي كه بعد ازجنگ اول درمنطقه خاورميانه وازروي مدل دولت - ملت وودروويلسون رئيس جمهورامريكا ساخته شده اند كه ايران نيزازجمله آنهاست وهمچنين كشورهاي شمال غرب افريقا كه بعد از جنگ دوم استقلال پيدا كرده اند همگي اولگوي مشابه يك كشور ، يك زبان ، يك ملت را دارند كه با تركيب ملي وواقعيت تاريخي انها مغاير است واكنون اولين باراست كه يكي ازاين دولت- ملت ها كشورخودرا داوطلبانه كثيرالملله اعلام مي كند ودوزبان را زبان رسمي مي سازد .البته قبل ازآن درعراق وافغانستان اين عمل صورت گرفته بود ولي درهردومورد با جنگ وتوسط نيروهاي خارجي تحقق يافته بوداما درمراكش بصورت مسالمت آميزوبا اصلاحاتي كه توسط حاكميت انجام ميگيرد كشوروملت بصورت واقعي تعريف مي شوند وبا خواست ملت فرمول استعماري سابق بدور انداخته مي شود.

 

بايد ديد اين اصلاحات درعمل تا كجا پيش خواهد رفت وتاثيرات داخلي وخارجي آن چه خواهد شد درهرصورت يك گام اساسي برداشته شده وچون خواست اصلي بربرها كه رسمي شدن زبان مادريشان بود برآورده شده است لذا بربرها از جنبش 20 فوريه كنار مي روند واين جنبش كه تاهفتادهزارنفر راسازماندهي ميكرداكنون به عناصر راديكال محدود شده است عناصري كه مي گويند محمد ششم به وعده هائي كه در نهم مارس داده بود عمل نكرده و بعد از بخون كشيده شدن بهار عرب درليبي وسوريه وافت نسبي آن درسايرسايركشورهاي عربي ،اهرم هاي اصلي قدرت را در دست خود نگهداشته ومشروطه پارلماني نظيرانگستان كه وعده اش را داده بود فراموش مي شود و پادشاه با قانون جديد همه اختيارات يك ديكتاتورنظير فرماندهي كل قوا ورياست هيئت وزرا وتائيد صلاحيت قضات را براي خود نگه مي دارد وازتفكيك واقعي قوا خبري نيست . (5)

 

بنظر مي رسد كه حتي اگراصلاحات قانون اساسي فقط به تعريف هويت مراكش محدود مي شد بازهم كار بزرگي انجام گرفته است زيراكثيرالملله شناختن مراكش ورسميت زبان آمازيق بموازات زبان عربي وايجاد سيستم عدم تمركز قدرت سياسي دگرگوني هاي شگرفي بدنبال خواهد داشت بربرهاي مراكش درست اززمان استقلال آن كشورازاستعمار فرانسه دردهه پنجاه ميلادي همواره براي برسميت شناخته شدن زبان آمازيق مبارزه كرده اند وبعدازاين مراكش نمونه اي خواهد شد كه بربرهاي ديگركشورهاي شمال افريقا خواهان حقوق برابربا بربرهاي مراكش خواهند شد وهيچ دولتي نخواهد توانست بگويد كه اگردوزبان دريك كشوررسمي شوند وحدت ملي وتماميت ارضي بخطرمي افتد .

 

علاوه بركشورهاي شمال افريقا كه بربرها درآنجاها زندگي مي كنند ساير كشورهاي منطقه خاورميانه نيزكه تركيب چند مليتي دارند ازجمله ايران ازتاثيرات الگوي مراكش بركنارنخواهند ماند وبه نسبت آگاهي هائي كه سايرملل ازاوضاع مراكش پيدا مي كنند بهمان نسبت براي گرفتن حقوق ملي ورسمي كردن زبان مادري اقدام خواهند كرد .

 

اكنون كه زبان آمازيق درمراكش زبان رسمي شده است رهبران بربرها اصراردارند كه درقانون جديدزبان آمازيق نبايد زبان دوم حساب شود بلكه بايد درست برابربا زبان عربي نوشته شود وازامكانات برابربا زبان عربي بهره مند شود. نحوه اجرائي كردن زبان آمازيق بعنوان زبان رسمي با يك قانون ويژه كه بتصويب پارلمان خواهد رسيد مشخص خواهد شد.

 

زبان آمازيق تاريخ طولاني دارد . ازپنج هزارسال پيش درشمال آفريقا تمدن آمازيق وجود داشت كه بسيارگسترده بود قبل ازميلاد يوناني ها و رومي ها به غرب افربقا لشكركشيده اند وقتل عام انجام داده اند با پيدايش دين مسيحيت ،اولين اجتماعات مسيحي درهمين نقطه شكل گرفت وسنت آگوستين ازقديسين اوليه ومعروف مسيحيت ازميان آنان برخاست درقرن پنجم واندال ها ازاسپانيا وارد غرب افريقا شدندوتونس ومراكش امروزي را ويران كردند درقرن ششم بيزانس حاكميت خودرا در اينجا برقرارساخت ودرقرن هفتم اعراب به منطقه حمله كردند وهركه چند «الكاهنه» ملكه آمازيق ها مقاومت زيادي بخرج دادولي نهايتا آمازيق ها دين اسلام راپذيرفتند اما چندي بعد همراه باجنبش خوارج عليه خلافت شورش كردند وازاين به بعد مردم بومي كه بزبان آمازيق حرف مي زدند توسط اعراب « بربر» ناميده شدند .(6)

 نه حمله يونان ، نه حمله روم ، نه مسيحيت ونه اسلام نتوانست زبان آمازيق را نابود كند وامروزاين ققنوس دوباره ازخاكستر خود متولد مي شود .زبان شناسان زنده ماندن زبان آمازيق را بعد ازآنكه بارها تا نابودي اكثريت جمعيت وامحاء فرهنگي پيشرفته از استثنائات تاريخي مي دانندكه نه تنها زبان آمازيق مانند زبان مصر باستان وفينيقيه وسومرازبين نرفته بلكه توانسته است فرهنگ آمازيق را نيز زنده نگهدارد. براي درك فشاري كه روي اين زبان بوده كافي است درنظرگرفته شود كه زبان عربي زبان دين ، زبان قرآن و زبان مقدس بود بنابرين هركس به آن زبان حرف نميزد غيرمتمدن ووحشي ناميده مي شد وآمازيق ها رانيزبربرووحشي ناميدند . اما مردمان بومي ضمن يادگرفتن زبان عربي زبان اصلي خودرانيزحفظ كردندودانشمندان نامداري همچون ابن رشدواين بطوطه به تمدن بشري اهداء كردند .

 زبان آمازيق تحقير شد ، سركوب گشت ،ممنوع گرديد اما به حيات خود ادامه داد وهم اكنون حدود سي وسه ميليون نفردر دوازده كشور در نيمه شمالي  قاره آفريقا به اين زبان صحبت مي كنند كه دراصطلاح عامه زبان بربرنايده ميشود اما درميام مردمي كه به اين زبان حرف مي زنند بربربمعني وحشي نيست بلكه نامي است مانند هرنام ديگر . تنها درالجزايرمتكلمين به اين زبان سرشماري شده اند كه تعدادشان شش ميليون نفراست وچهارميليون ازاين شش ميليون به لهجه اي از زبان آمازيق حرف مي زنند كه لهجه كابيلي (قبايلي) ناميده مي شود .(7)

 

معني آمازيق درخودزبان آمازيق يعني « انسان آزاد» وكسي كه به اين زبان حرف بزند« تامازيق» ناميده مي شود. لغات عربي و فرانسه بصورت وسيع وارد زبان آمازيق امروزي شده است اما اصالت زبان همچنان حفظ شده بيش ازچهل درصد از مردم مراكش به اين زبان حرف مي زنند لهجه حسني زبان آمازيق درصحراي غربي مراكش متداول است ودرهريك ازكشورهاي ليبي وتونس نيزبيش ازيك ميليون نفر بزبان آمازيق حرف مي زنند . زبان آمازيق با رسم الخط « تي فيناق» نوشته مي شود كه خود تي فيناق نيز ادامه خط «ليبيك» است . ليبيك قديمي ترين خطي است كه بشربكاربرده كه بصورت ايده نگاري است وخطوط ساده هندسي ميباشد مصريان قديم بربرهاي غرب آفريقا را« ليبو» ميناميدند ونام كشورليبي نيزازآن ساخته شده است .باستان شناسان معتقدند كه بعلت رونق دريانوردي و تجارت درحوزه شرقي مديترانه اختراع خط براي فرستادن پيغام ، بستن قرارداد ومحاسبه خريد وفروش لازم بوده وچون احتياج مادراختراعات است لذااين خط اختراع شده است . خط آمازيق كه هنوز بصورت اوليه خود درميان قبايل « تووارق»در شمال نيجريه بكار ميرود مقدم برخط هروگليف وخط ميخي وفينيقي مي باشد ومي توان گفت كه پدرهمه خط هاي سيلابيك است .

خال كوبي روي بدن انسان ازابداعات آمازيق هاست و روي دست و پا و پيشاني حروف تي فيناق را خالكوبي مي كردند و درواقع تعلق شخص به قبيله و خانواده و هنر وي را خالكوبي مي كردند . نوشته هاي قديمي بزبان آمازيق روي خنجر يا زيورآلات وهمچنين روي ظروف سفالي و روي پاپيروس باقي مانده اند قديمي ترين نوشته بزبان آمازيق سنگ نوشته اي است كه درموزه قاهره نگهداري مي شود چهار هزار سال قدمت دارد. تعداد زيادي افسانه واسطوره سينه به سينه وبطور شفاهي و بيشتر توسط زنان بزبان آمازيق از زمانهاي بسيار دور حفظ شده وبه نسل امروزي تامازيق ها رسيده است .(8)

 

درقرون وسطي زبان آمازيق با خط عربي نوشته مي شد وازقرن نوزدهم به بعد هم نوشتن با خط لاتين متداول شده واكنون يك پليس كامپيوتري ساخته شده است كه آمازيق نو را به عربي ولاتين بر مي گرداند  . ابن خلدون بزرگترين جغرافي دان قرون وسطي با توجه به اعتقادات مذهبي آن دوره بربرها راكه خود نيزاز آنان مي باشد از نوادگان حضرت نوح ميداند وميگويد كه يكي ازپسران نوح «افريقوس» نام داشته كه بربرها از پشت اوهستند ومحل زندگي و حكومت خود را« آفريقيه » ناميده اند . مورخين اسلامي ترك ها را نيز ازاعقاب حضرت نوح مي دانند واين درحالي است كه قبل از پيدايش اديان توحيدي نوح نام خداي نوربوده است .

 

زبان آمازيق درجنوب صحراي افريقا نيز كاملا رايج است ودرنيجريه ، مالي وموريتاني عشاير وروستائيان به اين زبان تكلم مي كنند. در دوره استعماركه فرانسوي ها ، انگليسي ها ، ايتاليائي ها واسپانيائي ها كشورهاي شمال افريقا رابين خود تقسيم كرده بودند زبان آمازيق تحقير مي شد وزبان افراد بيسوادودورازتمدن ناميده ميشد بدينجهت جوانان متكلم به زبان آمازيق وقتي به مدارس ميسيونهاي مسيحي ميرفتند احساس حقارت ميكردندوازخود خجالت ميكشيدند ورفته رفته كاربه آنجا مي رسيد كه از زبان خودشان نفرت پيدا بكنند واين بمعني آسيميلاسيون كامل بود اماامروز آشنائي با زبان آمازيق افتخارمحسوب ميشود وفستيوال « تيم تار» كه هرساله درجنوب مراكش برگزار ميشود وجشن شعروآوازآمازيق است بيش ازنيم ميليون نفراز علاقمندان اين فرهنگ رابسوي خود جلب مي كند .

 

البته بعد ازاستقلال كشورهاي شمال آفريقا تا اندازه اي به زبان آمازيق توجه شدامانه بعنوان زبان رسمي بلكه بعنوان زبان فولكلوريك كه ضرب المثل ها ودوبيتي ها به آن زبان بوده وتنها درتونس ومراكش بود كه به ارتقاء اين زبان همت گماشتند والفباي باستاني آنرااحياء كردند كابيلي ها نيز درمدرن كردن اين زبان زحمت زياد كشيده اند . الفباي قديمي حروف با صدا نداشت وعلاقمندان و دانشمندان اين زبان حروف صدا داراختراع والفباي نوين ايجاد كردند درمراكش انستيتوي سلطنتي آمازيق تاسيس شده كانال دوم تلويزيون مراكش اخبار رابزبان آمازيق پخش مي كند اخيرا دولت قطريك تلويزيون جديد براي شوراي انتقالي ليبي ايجاد كرده كه بخشي از برنامه هايش بزبان آمازيق مي باشد ويك حزب سياسي هويت طلب بنام « اتحاد بربرهاي مراكش» نيز وجود دارد كه تابه حال براي رسمي شدن زبان آمازيق مبارزه ميكرد . كنگره جهاني آمازيق هانيز درميان دياسپوراي آمازيق زبان دركشورهاي اروپائي وامريكا فعال هستند .

 

ماشااله رزمي  دوم ژوئن 2011 - پاريس



بؤلوم : آزربايجان یازار : bozkurt 0 باخیش

چند روش ساده براي مبارزه عموم مردم آزربايجان با كرد تبارها

۵ اسفند ۱۳۸۹

ـ اولين و ساده ترين روش اين است كه هيچ تؤركي با هيچ كردي به هيچ وجه وصلت نكند.

2 ـ هيچ كسي به كردها و كردتبار ها ملك,زمين,آپارتمان,ويلا,مغازه و .... نفروشد.

((( در اين رابطه لازم به ذكر است كه <<مسعود بارزاني - رئيس حزب دموكرات كردستان عراق>> طي اعلاميه رسمي به كليه كرد ها و كرد تبار ها اعلام كرده است كه هر كس در خيابان دانشكده اروميه مغازه اي از تؤرك ها بخرد در قبالش 50000000 تومان (پنجاه ميليون تومان) وام بلا عوض خواهد گرفت. اينها همه نشان از اهداف شوم كرد و كردتبار هاست. عزيزان ساده لوحي كه به هواي كمك به عتبات عاليات و جنگ زدگان عراق پول در جيب اينگونه مراكز ميريزند و در نهايت آن پولها به جيب افرادي مثل مسهود بارزاني ميرود كه درنهايت از پول خودمان به عليه خودمان استفاده ميشود.)))



بؤلوم : آزربايجان یازار : bozkurt 0 باخیش

آيا سوداي اكتشاف نفت درياچه اورميه و كركوكي ديگر در سر ميپرورانند ؟

۵ اسفند ۱۳۸۹

طبق اطلاعات موثقي كه از تني چند از اساتيد زبده زمين شناسي آزربايجان جنوبي گرفته ايم در اطراف درياچه اورميه ذخاير عظيم نفتي سهل الاستخراج وجود دارد . وقتي اين مساله را دركنار مساله خشكانيدن درياچه اورميه و نيز مساله كورديزه كردن نواحي غربي آزربايجان جنوبي ميگذاريد به نتيجه مشخصي   ميرسيد .


بگذاريد از 13 فروردين ماه سال 89 شروع كنيم چرا كه آن روز به عينه شاهد ماجرا بودم ، همانطوريكه قبلا طي مقاله اي با عنوان ( از حماقت حكومت فاشيستي ايران در روز 13 فروردين تشكر ميكنيم ) * اشاره كرده بودم عكس العمل نيروهاي امنيتي در سركوب و دستگيري طرفداران محيط زيست آزربايجاني كه از روي نگراني براي اعتراض به خشك شدن درياچه زيبايمان با حركتي كاملا مدني و به صورت سمبليك در اطراف درياچه جمع شده بودند ، شك وشبهه مرا در عمدي بودن پلان خشك كردن درياچه اورميه به يقين تبديل شد...



بؤلوم : آزربايجان یازار : bozkurt 0 باخیش

دانش اگر در ثريا هم باشد مرداني از پارس بدان دست خواهند يافت!

۵ اسفند ۱۳۸۹

اواخر سال 1385، شاهد چاپ و توزيع اسكناسهاي 50000 ريالي در كشور بوديم. صرف نظر از جنبه اقتصادي و افزايش تورم با ورود چنين اسكناس درشتي به چرخه اقتصادي كشور، طرح روي اين اسكناس عجيب نيز جاي بحث بسيار دارد. البته مشكل داشتن اسكناس ها در ايران امري جديد ودور از انتظار نيست؛ ولي شايد اين اسكناس جنجالي ترين اسكناس تاريخ ايران باشد .
بر روي اين اسكناس و روي تصوير نقشه ايران و در قسمتي كه محل زندگي عربها، فارسها، ****ا، ***ا وكردهاست، حديثي منسوب به پيامبر اسلام به چشم مي خورد: «دانش اگر در ثريا هم باشد مرداني از سرزمين پارس به آن دست خواهند يافت1». اين حديث (كه هر روز چندين بار به هنگام ورود و خروج از دانشگاه در دو طرف سردر و جلوي ساختمان پانزده خرداد نيز چشممان را مزين مي كند) را مي توان از دو جنبه بررسي كرد: 1- صحت و يا سقم حديث 2- فلسفه چاپ اين حديث بر روي اسكناس.
* صحت و يا سقم حديث:



بؤلوم : آزربايجان یازار : bozkurt 0 باخیش

1 |